شبی که نیمه شعبان بود بعد از چندین هفته رفتم مسجد. این بار فقط اومده بودم تا حالی عوض کنم و توی بحث دوستان در حیاط مسجد شرکت نکردم. 

اعمال نیمه شعبان رو  که نماز مخصوصش و چندین دعا هست رو بجا آوردیم. 

خیلی حالم بهتر شد و روحیه مضاعفی گرفتم. این چند مدت خیلی تو فشار روحی و مادی بودم و نیاز داشتم تا بیام و خودم رو کمی شارژ روحی کنم. 


یک موضوعی خیلی منو ناراحت کرد. 

شهری که ما هستیم چیزی حدود ده هزار ایرانی توش زندگی میکنه. ولی در شب نیمه شعبان به چهار تا پیرمرد ایرانی هیچ کس نیومده بود. 

چرا اینقدر از اعتقاداتشون گریزان شدند؟  در حالیکه سیزده به در و عید نوروز جای سوزن انداختن نبود. 

من خودم هم آدم معتقدی نیستم به اون صورت و خیلی وقتها هم نمازم رو نمیخونم ولی به اون چیزهایی که اعتقاد دارم اگر نمیتونم انجامش بدم حداقل احترام میزارم. دوست داشتم بیشتر در موردش بگم اما فکر کنم تا همین جا هم زیاد گفتم


===============================================================================================================

و باز هم یک دو راهی دیگه در زندگی ام ممکنه که رخ بده! 

نمیدونم چه حکمتی است که هر وقت من میخوام درس بخونم اینطوری میشه که ادامه ندم و برم دنبال موقعیتها 

خب بیشتر توضیح نمیدم چون هنوز هیچ اتفاقی قرار نیست بیفته 

=================================================================================================================

خیلی نامرد بود این استاد فیزیک، من اینو یادم نمیره استاد حالا میبینی که نمره خوب میگیرم و بهت ایمیل هم میزنم 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Charity دبستان دخترانه بنت الهدی جونقان american english file 2 Online Maktab Jessica خبرستان ايناز چت|چت ايناز |چت|آيناز چت Deanna iranvar.parsablog.com